طراحی هویت معماری برند ناتلی
چهارشنبه 26 مهر 96 اخبار ناتلیداستان برند
ناتلی دختر جوانی بود که با مادربزرگش که شیرینیپز ماهری بود، در شهری خاکستری و کمدرخت زندگی میکرد. روزی که مادربزرگش را از دست داد، در صندوقچهی خانهشان، کتابی پیدا کرد که مادربزرگش برای او به یادگار گذاشته بود. کتابی در مورد پرورش درخت شیرینی به همراه چند شیرینی جادویی. شیرینیهایی که با کاشتن آنها، درختهای جادوییای سبز میشد که به جای میوه، شیرینی داشت.
ناتلی از روی کتاب یاد گرفت که دانههای شیرینی جادویی را پشت خانهشان بکارد و باغی از درختهای جادویی شیرینی درست کرد که هرکدام هزاران شیرینی جادویی داشتند که میشد با کاشت هر کدامشان، درخت جادویی دیگری داشت. ناتلی تصمیم گرفت این گنج بزرگ را با مردم شهر قسمت کند و شروع کرد به فروختن شیرینیهای جادویی باغش به مردم تا هر کدام برای خودشان یک درخت جادویی شیرینی داشته باشند. حالا شهر پر شده بود از درخت و شیرینی و حال خوش.
شیرینیفروشیهای ناتلی گریزگاههای «رنگی»ای هستند وسط شهر «خاکستری»، لحظههایی برای گریز از کسالت و شلوغی شهر و قرارگرفتن در «باغ ناتلی»، نشستن زیر سایهی درختان بیدریغ و چشیدن طعم و بوی طبیعت و طراوت، نان تازه و چای و قهوه و شیرینی مرغوب. جوری که آدمهای هر محله، جایی داشته باشند که میزبانهایی مهربان از آنها پذیرایی کنند و دمی بیاسایند و حالشان «خوش» بشود و برگردند سراغ زندگی معمولشان. پنجرههایی گشوده به جهانی دیگر، که عابرین را وسوسه کند به لحظههایی شیرین، فراغت و دلخوشی و شیرینکامی. این «جادو»ی ناتلیست، خرق عادت در تجربهی خرید و خوردن شیرینی، امپرسیونی از یک باغ با درختانی بیتنه، وسط شهر.
اهداف
- ایجاد حال خوش و هیجان برای مشتریان
- هویت شاخص و متمایز
- تکریم مشتری و اولویت دادن حس و سناریوی مشتری، نسبت به کالبد فروشگاه
- الگوگرفتن از سناریوی فروشگاههای سنتی مشابه
- ایجاد تجربهی تازه در خرید و تکمیل آن با خوردن شیرینی
- دیدن ناتلی در بافت خسته (و خاکستری) شهر به مثابه گریزگاههایی سرخوش (و رنگی)
- تهییج شهروند و افزایش دعوتکنندگی فروشگاه
- افزایش صمیمیت و گرمی فضای فروشگاه
- توجه به زمانبندی مشتری - امکان توسعه و انعطاف
- استفاده از الگو و ساختار لگویی برای اجزاء